مهمونی های بی بخار امروزی ما

ارسال شده توسط : رؤیا سلطانی در : ۰۷ آذر ۱۳۹۶ در : مهمانی خانوادگی
مهمونی های بی بخار امروزی ما
وقتی میرسیدم خونه، با عجله طول حیاط رو طی میکردم. اونقدر تند که حتی حواسم به ماهیای توی حوض آبی هم نبود. خودمو به پشت در ورودی ساختمون میرسوندم و مردمک چشمم میچرخید رو به زمین تا بفهمم امروز چند تا مهمون داریم
این حرفهای مادر بزرگ بود، وقتی برای من از دوران بچگیش میگفت. وقتی هشت سال بیشتر نداشت، وقتی از مدرسه به خونه میرسید.مادر بزرگ تاکید میکرد: نه این که فکر کنی وضعمون خیلی خوب بودا، نه، اما اون روزا مهمون واقعا حبیب خدا بود. وقتی از راه میرسیدن، مادر مامان بزرگ میگفته «فقط یک کمی آب آبگوشت را زیادتر میکنیم.» بعد هم همه با هم میخندیدن و خانوما چادر عوض میکردن و با چادرای گُل گُلی میرفتن توی مطبخ یا همون آشپزخونه. هر کس یک گوشه کار رو میگرفت تا ناهار آماده بشه.
اما امروز کاملا اوضاع فرق کرده. باید از چند روز قبل خبر بدیم که میخوایم بیاییم و ببینیمتون. باید بگیم چند نفر هستیم. شام میمونیم یا نه و از این جور حرفا.حالا اگه مهمون سرزدهای از راه برسه، بعد از یک پذیرایی مختصر، تلفن رو برمیداریم و چند ساندویچ، پیتزا یا مرغ سوخاری سفارش میدیم.
انگار آشپزخونهها سوت و کور شده. نمیدونم ما تنبل شدیم؛ زندگی سخت و پیچیده، ما رو هم سخت کرده؛ زمان کم لطف شده یا اتفاق دیگه ای افتاده که کمتر مهمونی میریم و کمتر مهمون داریم. به جای همه مهمونیا البته تا دلتون بخواد پیامک داریم و ایمیلهایی که مال همه اس، نه فقط برای ما.
این روزا توی آشپزخونههای ما دیگه از کتریهایی که روی آتیش بذارن تا آبش جوش بیاد و داخل قوری لعابی بریزن و چای دم کنن، خبری نیست. حالا کسی از کوزههای گلی آب نمینوشه و سماورا هم از گوشه و کنار خونهها جمع شده ـ مگه برای تزئین خونه و یادآوری روزگار گذشته ـ در این دوره، آشپزخونهها هم دیگه نه تنور داره و نه برای پخت غذا به چراغ نفتی نیازه.
با اینکه زندگی خیلی راحتتر از قبل شده و همه جور وسیله و تجهیزاتی در دسترس خانمای خونه اس. اسباب و لوازمی از مایکروویو، سرخکن، فر و اجاقگاز گرفته تا چایساز، قهوهجوش و ظرفشوییهای قد و نیمقد. انگار همه چیز مهیاست تا خانمها مهمونی بدن و از مهمونای عزیزشون پذیرایی کنن. دیگه سختیها و دردسرهای شستوشوی ظرفها هم معنایی نداره که اگه ماشین ظرفشویی در خونهای نباشه، آب لولهکشی حتما هست. پختن غذا و آماده کردن ناهار و شام هم در مقایسه با گذشته چنان سهل و ساده شده که از نظر قدیمیا اصلا کار مهمی محسوب نمیشه. چون خانوم خونه نه باید گوشت و مرغ و سبزی را تازه بخره، پاک کنه، بشوره و خرد کنه و نه لازمه برای تهیه نون، خودش دست به کار بشه. حالا تقریبا همه چیز در اختیارمون قرار داره. فقط باید بخوایم و مواد مورد نیاز را بخریم یا حتی فقط یک تلفن بزنیم و دم در خونه تحویل بگیریم.
با همه این احوال یک سوال در ذهنها نشسته و اونم این که، چه شده که نه تنها مهمونیا و دور هم جمعشدنها بیشتر نشده که خیلیا به کلی این کار را کنار گذاشتن؟ انگار آدمای امروزی، دوست ندارن یا حس میکنن نیازی ندارن دور هم جمع بشن، گپ بزنن، گل بگن و گل بشنون.
حالا شبنشینیها و دور هم بودنها خلاصه شده در یک مهمونی حداکثر یکی دو ساعتی، آن هم نه در محیط گرم و آشنا و دوستداشتنی خونه که در رستورانی شیک و مجلل یا ساده و خودمونی که البته هیچ وقت به پای سادگی و صفای خونه نمیرسه.
اونا که طرفدار این نوع مهمونیا هستن میگن رستوران کار را راحت کرده. با این شرایط، خانم خونه دیگه نیازی نداره ساعتها در آشپزخونه بمونه و غذا بپزه. بعد از رفتن مهمونا هم ظرفهای کثیف و نشسته روی هم تلنبار نمیشه و خونهای به هم ریخته و آشفته برای صاحبخونه نمیمونه. اونا میگن زندگی تغییر کرده و ما هم باید پابهپای این تغییرات پیش بریم.
اونا همه این موارد رو میگن، اما به تفاوت صفا و صمیمیت مهمونیای قدیمی و امروزی توجهی ندارن. اونا گرمای محیط خونه را حس نمیکنن و نمیدونن مهمونا از صاحبخونه، رو و خلق خوش میخواد، نه پذیراییهای آنچنانی.
البته از حق نگذریم، گاهی صاحبخونه شرایط پذیرایی از مهمونا رو نداره و ناچاره مهمونی رو توی فضایی دیگه برگزار کنه، اما نباید فراموش کنیم اگه همه چیز فراهم باشه، اون وقت حیفه لذت دور یک سفره نشستن و گپ وگفتای خودمونی رو با یک مهمونی خشک و بیروح ولی مجلل عوض کنیم.
سفره هایی که نایلون یکبارمصرف شد
یادش به خیر؛ اون روزا هر وقت میرفتیم خونه مامان بزرگ، موقع ناهار و شام که میشد، سفره بزرگی از این سر اتاق تا اون سرش پهن میکردن؛ سفرهای پر از غذاهای خوشمزه و لذیذ. بشقابای چینی گل سرخی، لیوانای رنگی، کاسههای پر از ماست که با نعنا و گل سرخ تزئین شده بود، پارچای دوغ و تُنگای شربت سکنجبین، بشقابای سبزی و سبدای پر از نون سنگک تازه، همه آماده بود تا بچهها و بزرگترا بیان و دور سفره بشینن و غذاشونو نوش جون کنن.
اون روزا، هر چقدر هم که شستن ظرفا طول میکشید و هر قدر جمعوجور کردن خونه کار سختی به نظر میرسید ولی باز هم هیچ کس به این موضوع فکر نمیکرد که مهمونی رو به جای دیگه ای منتقل کنن یا ظروف یک بار مصرف سر سفره بچینن. اون روزا، مهمونیا حال و هوای دیگه ای داشت. هیچ کس به فکر سختی کار نبود؛ از پاک کردن سبزی خوردن تا شستن اون همه ظرف. انگار همه فقط از بودن کنار هم لذت میبردن. صدای خندهها زیر طاق اتاقا و در فضای آشپزخونه میپیچید، شادی بچهها در دویدن و بازی کردناشون در حیاط پر درخت و دور باغچه پر گل پیدا بود و گپهای مردانه پر بود از حس خوب کنار هم بودن. اگه اون روزا، کسی به مامان بزرگ میگفت زمانی میرسه که خانومای خونهدار به جای درست کردن دوغ خونگی و ریختنش در دوغخوریهای بلور، از مغازه دوغهای آماده میخرند؛ آن هم در بطری پلاستیکی، اصلا و ابدا باورش نمیشد!
حالا اما شرایط فرق کرده؛ حالا هیچکس دوغ خانگی نمیخورد و اگر بخورد آن را در دوغخوری نمیریزد. حالا خیلیها سبزی خوردن تازه نمیخرند، خیلیها سفره چیدن را کاری بیهوده میدونن و خیلیا هم مهمونی دادن را به کلی فراموش کردن.
درسته که مهمونی دادن در آپارتمانهای کوچیک امروزی که گاهی واقعا بیشتر شبیه قوطی کبریته تا خونه، خیلی راحت نیست و نمیتونه به شیوه قدیمی انجام بشه، درسته که شاغل بودن خانومای خونهدار، کار پذیرایی از مهمونا را سختتر از قبل کرده و درسته که سفره چیدن و دور هم جمع شدن با مشغلههای متعدد این دوران به کاری سخت و گاه غیرممکن تبدیل شده، اما همه اینها هم که باشه نباید فراموش کنیم انسان موجودی اجتماعیه و نیاز داره توی جمع حاضر بشه و چه جمعی بهتر از اعضای خونواده و دوستان و آشنایان؟
شاید لازمه نگرشمون رو تغییر بدیم. شاید بد نباشه کمی سادهتر با این مساله برخورد کنیم و مهمونیهامون رو کوچیک و خودمونی، اما صمیمی و دلنشین برگزار کنیم. شاید این طوری قدری بیشتر و بهتر زندگی کنیم.
وظیفه میزبان سیرکردن مهمون نیست
تا همین چند سال پیش، وقتی کسی مهمون دعوت میکرد، از چند روز قبل به فکر تهیه غذاهای خوشمزه بود. دوست داشت غذاهایی بپزه که هم مهموناش دوست داشته باشن و هم خودش از تهیه اونا لذت ببرد. اون روزا، خانومهای خونه فکر میکردن هر چی مهمون عزیزتره و هر قدر بیشتر میخوان محبتشون رو نشون بدن، باید بهتر از او پذیرایی کنن. البته منظورشون پختن چند نوع غذای مختلف، آماده کردن دسرهای جورواجور یا خریدن انواع میوههای تازه نبود. اونا خیلی خوب میدونستن پذیرایی کردن از مهمون چه معنایی داره. میدونستن درست کردن یک آبگوشت ساده یا حتی آبدوغ خیار هم میتونه کافی باشه. اونا به خوبی درک کرده بودن که مهمونا برای روی باز صاحبخونه به خونهش میرن، نه برای سفره بازش.
برای همین هم در اون روزا، مهمونیها معنای دیگه ای داشت و طور دیگه ای برگزار میشد. تا همین چند وقت پیش هم صاحبخونه سعی میکرد غذایی برای مهمونش تهیه کرده و با هر اونچه توی خونه داره از مهمونا پذیرایی کنه. فرقی هم نمیکرد وضع مالی و اقتصادی خونواده چطور باشه؛ چون در هر صورت هر غذایی که خودشون میخوردن برای پذیرایی از مهمون هم میتونست آماده بشه. بعضیا آب آبگوشت را زیاد میکردن و بعضیها نان بیشتری سر سفره میذاشتن. هر چه بود و هر طور مهمونی برگزار میشد، میزبان فقط دوست داشت محبتش را نشون بده و با جون و دل از مهمونش پذیرایی کنه. همون خونوادهها اما امروز انگار حوصله پذیرایی از مهمون رو ندارن. حالا رستورانها هم به خوبی یاد گرفتن چطور از مهمونای مردم پذیرایی کنن. گاهی در محیط رستوران و گاه در خونه میزبان. تبلیغات متعدد رستورانها و خدماتی که اونا به مشتریاشون ارائه میکنن هم نشون میده چقدر طرفدارای این نوع مهمونیا بیشتر شده. در صورتی که همون نشستن کنار هم و جمع شدن دور یک سفره یا میز ـ که در رستوران دیگه فرصتی براش باقی نمیمونه ـ همه لطف مهمونیای قدیمی بوده و حال و هوای دیگه ای به جمع میبخشیده. این روزا، بعضیها حتی زحمت سفره پهن کردن رو هم به خودشون نمیدن. هر چند نفری که دور میز جا میشن و میتونن غذاشون رو اونجا میل کنن، میشینن و بقیه غذاشون رو توی بشقاب میریزن و جدا از هم، در گوشه و کنار خونه میخورن. انگار حالا میزبان و صاحبخونه فقط به غذا خوردن و سیر شدن فکر میکنن. انگار دور هم نشستن، حرف زدن، خندیدن، شوخی کردن، مشورت کردن، دیدن اعضای خونواده و ... دیگه مفهومی نداره. انگار یادمون رفته مهمونی فقط برای خوردن و سیر شدن نیست.
مهمونی از نوع راحتترینش
اصلا نگران نباشین. تعداد مهمونا هم موضوع مهمی نیست؛ سه نفر، هفت نفر، دوازده نفر، بیست نفر، اصلا بگو صد نفر. زیاد شدن مهمونا که جای نگرانی نداره فقط باید بیشتر خرج کنین. این خرجا هم که چیزی نیست؛ فدای سر مهمونا! تا بوده میگفتن مهمون حبیب خداست. پس برای کی خرج کنیم بهتر از مهمون؟ همون که حبیب خداست و با خودش خیر و برکت میاره.
این روزا برای بعضیا دیگه مهمونی دادن و مهمون دعوت کردن کاری نداره. اگه شما هم میخواین این شیوه رو امتحان کنین، فقط باید یک رستوران خوب پیدا کنین. تعداد مهمونها هم که مشخص شد، به مدیریت رستوران اطلاع بدین و ساعت و نوع غذاها رو با اونا هماهنگ کنین. البته خیلی نگران نباشین، میتونین انتخاب غذا را هم به مهموناتون بسپرین. اصلا به دلتون بد راه ندین!
این کارا که تموم شد، روز و ساعت مهمونی رو یادداشت کنین که یادتون نره و مهمونا بمونن بدون میزبان! برای این مهمونی تنها زحمتی که باید بکشین اینه که روز مهمونی، چند دقیقه قبل از ساعتی که با مهمونای عزیزتون هماهنگ کردین، خودتون را به رستوران برسونین. چون خوب نیست که مهمونا قبل از شما برسند و تنها بمونن.
در رستوران اما دیگه لازم نیست کاری انجام بدین. مهمونا میان، پیشخدمتهای رستوران با لباسای مرتب و یکدست به اونا خوشامد میگن، ازشون پذیرایی میکنن، آشپزا غذا رو میپزن، گارسونا میارن و مقابل مهمونا میذارن و در آخر هم ظرفای کثیف رو میبرن و بدون هیچ دردسری مهمونی به پایان میرسه.
مهمون کردن و مهمونی دادن از این راحتتر هم میشه؟! بعد هم میتونین به خونه خودتون برین، یک چای تازهدم نوش جون کنین ـ البته اگه رستوران چای نداشته باشه و شما از چنین خدمتی بیبهره مونده باشین ـ و یک چرت بخوابین تا خستگی از تن و جونتون دربره.
مطمئن باشین مهمونا هم کلی حظ بردن و حتما پشت سرتون حسابی از شما تعریف میکنن، شایدم پیش خودشون بگن ای کاش یک بار دیگه هم به چنین مهمانیه خوبی دعوت میشدن.
منبع: جام جم آنلاین
جستجو در مجله
موضوعات مجله
مطالب مرتبط

موضوع: مهمانی خانوادگی
آداب نشستن بر سر میز غذا
۱۸ مهر ۱۳۹۶
نشستن سر میز یا سفره در مهمانی ها آداب و اصولی دارد که هم میزبان و هم مهمان باید رعایت کنند.حال در برگزاری مهمانی های رسمی و تشریفاتی این قوانین کمی سفت و سخت تر است.این آداب تقریبا در تمام دنیا مرسوم...

موضوع: مهمانی خانوادگی
مهمانی ، لذت یا عذاب!
۱۸ مهر ۱۳۹۶
فرقی نمیکنه فامیل خودمونن یا فامیل همسر! گاهی خواسته یا ناخواسته کارایی می کنیم که آفت روابط فامیلی میشه و لذت روابط را از بین می بره. اگه از روابط قوم و خویشی راضی نیستیم و یا از جایگاه خودمون...

موضوع: مهمانی خانوادگی
اصول و آداب مهمانی رفتن
۱۹ مهر ۱۳۹۶
دید و بازدید و سرزدن به دوستان و آشنایان از سنت های خوبیه که بین ما ایرانیان باب بوده و هرچند به دلایل زیاد و در شهرهای بزرگ این رسم دیرینه بسان بسیاری از عادات دیگه ما دستخوش تغییراتی شده ، اما هنوز...